ماجرای سید مهدی قوام چه بود؟
سید مهدی قوام، عارف واعظ و از فقهای با اخلاقی است که در سال ۱۲۷۹ در تهران متولد شد. ایشان با اخلاق خود توانست بسیاری از افراد را با دین آشنا کند. علامه مجلسی پدر بزرگ مادرش است. شاید شما هم ماجرای آن زن فاسد و بدکاره و نوع رفتار سید مهدی قوام را شنیده باشید یا به گوشتان خورده باشد اگر هم نه در ادامه با ما همراه باشید.
برای مطالعه بیشتر به سایت ویکی زندگی مراجعه نمایید.
فروتنی و سادگی
با وجود بهرهمندی سیدمهدی قوام از درجات بالای فقهی، کسی وی را آیتالله نمیخواند و تا وقتیکه از دنیا رفت او را «آقا شیخ سیدمهدی قوام» صدا میکردند. او آنقدر متواضع بود که هیچ منیتی در وجودش دیده نمیشد. سیدمهدی بهدنبال اسم و رسم نبود و زندگی بسیار سادهای داشت . ریشهای او همیشه کوتاه بود، بهطوری که عدهای به کوتاه بودن آن ایراد میگرفتند؛ اما او در عالم روحانی و عرفانی خودش غرق بود. عبایی که بر دوش میانداخت گاهی پشت آن پاره بود و برخلاف علمای آن روزگار که نعلین به پا میکردند، او از کفش استفاده میکرد. همیشه عبایش زیر بغلش و سرش پایین بود و معمولا سیگار میکشید و وقتی کسی به او سلام میکرد، جواب میداد.
خانواده
سیدمهدی بسیار خانواده دوست بود و همسرش را نیز بسیار دوست داشت و همه این قضیه را میدانستند. وی همچنین با دیگر افراد خانواده و فامیل بسیار مهربان و خوشاخلاق بود بهطوری که همه تحت تأثیر اخلاقش قرار میگرفتند. در آن دوره که مردم دخترهای خودشان را به ازدواج مجبور میکردند و به دخترها اجازه تحصیل نمیدادند سیدمهدی دختران خود را به درس خواندن با حجاب و پوشش اسلامی تشویق میکرد و مانع پیشرفت دختران نمیشد و الگوی کاملی از اخلاق و رفتار برای دیگران بود.
دستگیری از آسیبدیدگان اجتماعی
سیدمهدی قوام نگاه ویژهای به دینداری و مسلمانی داشت و میکوشید که با رفتار خود دیگران را به آموزههای اسلام دعوت کند. او پاکت پولی را که از مجالس سخنرانی خود میگرفت، باز نمیکرد تا ببیند چه مبلغی در آن است. بسیاری اوقات آن پاکت را دربسته به نیازمندان یا آسیبدیدگان اجتماعی میداد تا بتوانند اوضاع معیشت خود را سامان دهند. او مبالغ دریافتی از مجالساش را بهخصوص در ایام عزاداری امام حسین و یا ایام سوگواری دیگر پیشوایان مذهبی شیعه، صرف هدایت زنان روسپی میکرد تا بهسهم خود از تداوم یا گسترش فساد و فحشا در اجتماع آن روزگار تهران جلوگیری کند. داستانها و گزارشهای زیادی دربارۀ او نقل شده که دزدها، الواط، اراذل و روسپیها را با اخلاق و رفتار خود از کار زشتشان شرمنده کرده و آنها توبه میکردند و زندگی سالمی را در پیش میگرفتند.
حکایت زن روسپی و سیدمهدی قوام
در یکی از سالها سیدمهدی قوام، ده شب در مجلسی در تهران سخنرانی کرد و شب آخر صاحب مجلس پاکتی را به او داد و سیدمهدی بدون اینکه پاکت را باز کند آن را داخل جیبش گذاشت و به همراهش که قرار بود او را به منزل برساند گفت که بیا به جایی برویم. آنها به خیابان لالهزار رفتند. خیابان لالهزار در آن زمان جایی برای درآمد نامشروع زنان روسپی بود. سیدمهدی زن جوانی را که آرایش کرده و لباسهای نامتعارفی داشت نشان همراهش داد و به او گفت برو و آن زن را صدا کن. همراه سید رفت و آن زن را پیش سید آورد. سید پاکت را از جیبش درآورد و به زن داد و گفت تا وقتی پول این پاکت را تمام نکردی به اینجا نیا و اگر پول تمام شد، پشت پاکت آدرسم را نوشتهام بیا تا خرج ماهانهات را بدهم. چند سال از این ماجرا گذشت و سید به کربلا رفت. روزی در حرم امام حسین مردی نزد سید آمد و به او گفت که همسرش با او صحبتی دارد. سپس زن جلو آمد و خودش را به سید معرفی کرد و گفت من همان زنی هستم که آن شب در لالهزار دکان من را تعطیل کردید. من از آن شب، دیگر به دنبال گناه نرفتم و ازدواج کردم و زندگی خوبی دارم.