سخنگوی دولت بی سواد
مهاجرانی سخنگوی دولت:
🔹گذرگاه زنگزور ربطی به از دست رفتن مرزهای ایران ندارد
مهاجرانی نقشه را دست گرفته و از گذرگاه زنگزور که حالا آنرا کریدور ترامپ مینامند حرف میزند و میگوید این گذرگاه ربطی به از دست رفتن مرزهای ایران ندارد و در فضای مجازی بزرگنمایی میشود و…
اینکه سخنگوی حرّاف دولت،خارج از وظیفه چرا باید در نقش یک تحلیلگر، شروع به تحریف حقیقت کند جای خود، اما این نهایت کجفهمی و ناشیگری خطرناک از منطق ژئوپلیتیک است.
در جهان امروز، از دست دادن مرز فقط این نیست که چند کیلومتر خاک را بگیرند و پرچم عوض شود بلکه تغییر در مسیرهای ترانزیتی و گذرگاههای راهبردی، معادل تغییر در معادلات قدرت و امنیت ملیست.
اینجماعت همانهایی هستند که حضور نیروهای ایرانی در سوریه را هزینه تراشی و حیف بیت المال و دخالت در امور کشورهای خارجی عنوان مبکردند و امروز که سوریه از کنترل خارج شد صدای انفجار در تهران را به گوش شنیدند و حالا در حال رقم زدن همان سناریو در مرز های شمالی هستند.
کسی به این خانم بگوید زنگزور شاهراهیست که اگر تحت کنترل آمریکا و متحدانش دربیاید، میتواند حلقه محاصره اقتصادی سیاسی ایران را تکمیل کند.
همین حالا که هنوز پروژه کامل نشده، اتاق فکر واشنگتن و آنکارا روی نقشهبرداری امنیتی منطقه کار میکنند تا روزی که این گذرگاه عملیاتی شود و ایران را از طریق مهار جغرافیایی و فشار اقتصادی بدون شلیک گلوله به زانو درآورند.
واقعیت این است که …
واقعیت این است که کریدور زنگزور و یا “کریدور ترامپ” مدنظر استکبار، فقط یک مسیر حملونقل ساده نیست، بلکه یک پروژه چندلایهست که همزمان سه هدف کلیدی را دنبال میکند:
۱_ حذف ایران از نقشه ترانزیت اوراسیا
با فعال شدن این کریدور، بخش عمدهای از مسیر شرق به غرب از چین و آسیای میانه تا اروپا به جای عبور از ایران، از آذربایجان، ارمنستان و ترکیه عبور میکند. این یعنی درآمد ترانزیتی، قدرت چانهزنی سیاسی و موقعیت استراتژیک ما به تدریج از بین خواهد رفت.
یعتی ایران دیگر گلوگاه ارتباطی منطقه نخواهد بود، بلکه به مسیر فرعی بدل میشود که فقط در مواقع اضطرار استفاده میشود.
۲_آمریکا و ترکیه با نفوذ در این گذرگاه، عملاً یک کمربند امنیتی بین ایران و ارمنستان میکشند.
این کمربند در آینده میتواند با حضور نیروهای امنیتی یا مزدوران ناتو و رژیم صهیونیستی تکمیل شود و به خط مقدم فشار امنیتی بر ایران تبدیل گردد.
۳_این گذرگاه به ترکیه اجازه میدهد نفوذش را از مدیترانه تا دریای کاسپین یکپارچه کند.
در کنار آن، اسرائیل دسترسی بیدردسر به قفقاز و حتی مرزهای شمالی ایران پیدا میکند.
کافیست نگاه کنیم در همین چند سال گذشته، پایگاههای اطلاعاتی اسرائیل در باکو چطور گسترش یافته. زنگزور این پازل را کامل میکند.
نکتهای که مهاجرانی یا نمیفهمد یا خود را به نفهمیدن زده این است که تغییر نقشه ترانزیت منطقه، در عمل همان تغییر مرزهای ژئوپلیتیک ایران است.
مرز فقط خطکشی روی نقشه نیست، مرز واقعی همان جایی است که نفوذ و ابتکار عملت تمام میشود.
وقتی سخنگوی دولت به جای هشدار دادن، نقش توجیهگر پروژه دشمن را بازی میکند، این یعنی یا درک امنیتی در دولت وجود ندارد یا ارادهای برای ایستادن در برابر این سناریو نیست یا هر چیز دیگر.
فرم در حال بارگذاری ...
کوریدور زنگزور کجاست و چرا اهمیت دارد؟
کوریدور زنگزور کجاست و چرا اهمیت دارد؟اول اینکه صلح میان جمهوی آذربایجان و ارمنستان به جای آنکه با میانجیگری ایران برقرار شود چرا باید به ابتکار آمریکا نیازمند باشد؟ و دوم اینکه ضعف دیپلماسی ما به آمریکا فرصت داده است با راهکار سیاسی به دالان زنگزور دست پیدا کند و به راحتی همسایه دیوار به دیوار ایران در منطقه حساس شمال غرب شود.
کریدور زنگزور دقیقا کجاست؟
کوریدور در لغت به معنای راهرو یا دالان است، اما در حمل و نقل و تجارت بینالمللی، به مسیرهای مشخص و مهمی اطلاق میشود که برای جابجایی کالاها، خدمات و افراد از یک منطقه به منطقه دیگر، یا از یک کشور به کشور دیگر استفاده میشود این مسیرها میتوانند شامل جادهها، راهآهن، مسیرهای دریایی و هوایی باشند.
دالان زنگزور
زنگِزور منطقهای تاریخی و جغرافیایی در ارمنستان شرقی است و در دامنههای کوههایی با همین نام جای گرفته و امروزه عمدتاً با استان سیونیک جمهوری ارمنستان مطابقت دارد.
اما، کریدور زنگزور (یا کریدور زنگهزور) به منطقهای در جنوب قفقاز اشاره دارد که نقش مهمی در ارتباطات جغرافیایی و حملونقل در این منطقه ایفا میکند. این کریدور در واقع راهی است که جمهوری آذربایجان را از طریق ارمنستان به نخجوان و در نهایت به ترکیه متصل میکند.
کریدور زنگزور در منطقهای بین ارمنستان و نخجوان قرار دارد. نخجوان یک منطقه خودمختار متعلق به جمهوری آذربایجان است که به صورت زمینی با خاک اصلی آذربایجان متصل نیست و توسط ارمنستان از آن جدا شده است. این کریدور از بخش جنوبی ارمنستان، یعنی استان سیونیک (که گاهی زنگزور نامیده میشود)، عبور میکند.
نیکول پاشینیان نخستوزیر ارمنستان و الهام علی اف رئیس جمهور آذربایجان در کاخ سفید و در حضور دونالد ترامپ با امضای توافقنامه احداث کریدور زنگزور که حالا ترامپ نام پل ترامپ یا گذرگاه ترامپ را به آن داده، رسماً پذیرفتند یک شرکت آمریکایی در مرز شمال غربی ایران چنین مسیری ایجاد کند و آمریکا و ارمنستان این مسیر را کنترل و اداره کنند. بدین ترتیب حضور آمریکا در شمال غربی ایران توسط دو همسایه ایران به رسمیت شناخته شد.
بر اساس گزارشها، ارمنستان موافقت کرده است که حقوق انحصاری مدیریت این کریدور را برای ۹۹ سال به ایالات متحده واگذار کند. دونالد ترامپ این مسیر را «مسیر ترامپ برای صلح و شکوفایی جهانی» نامید و ادعا کرد که این نامگذاری به افتخار او صورت گرفته، هرچند او شخصاً چنین درخواستی نکرده بود. این کریدور که اکنون با عنوان «زنگزور فرامرزی» شناخته میشود، مسیری است که آذربایجان را به نخجوان متصل میکند و از خاک ارمنستان میگذرد. اما برخلاف مسیرهای معمول، این گذرگاه تحت حاکمیت کامل ارمنستان نخواهد بود، بلکه تحت نظارت بینالمللی یا منطقهای اداره میشود.
دلیل اهمیت کریدور زنگزور برای ایران
از آنجایی که ارمنستان راه ارتباطی ایران با گرجستان، روسیه و تعدادی از کشورهای اروپایی است، مناطق آن بهویژه زنگزور برای ایران اهمیت اقتصادی و ژئوپلیتیکی دارد و اگر میخواهید بدانید که تغییرات جدید در کریدور زنگزور چه ضرری برای ایران دارد، خوب است بدانید هر تغییری در کنترل زنگزور یا حاکمیت آن، روی منافع ملی کشورمان تاثیر مستقیم خواهد داشت.
کریدور زنگزور برای ایران اهمیت ژئوپلیتیکی و اقتصادی دارد، زیرا این کریدور در همسایگی مرز شمالی ایران قرار دارد و هرگونه تغییر در وضعیت آن میتواند به صورت مستقیم یا غیرمستقیم بر منافع ملی ایران تأثیر بگذارد. ایران از طریق ارمنستان به کشورهای شمالی از جمله گرجستان، روسیه و اروپا دسترسی دارد، اما ایجاد یک کریدور آذربایجانی میتواند این مسیر را محدود کرده یا از بین ببرد.
پیامد های کوریدور زنگزور برای ایران
در صورت اجرایی شدن طرح کریدور زنگزور، آذربایجان قادر خواهد بود بدون عبور از خاک ایران، بهصورت مستقیم و زمینی به جمهوری نخجوان راه پیدا کند و در این صورت، نقش ایران در ترانزیت منطقهای کمرنگ خواهد شد. ضمنا در صورت اجرایی شدن طرح کریدور زنگزور و تحت کنترل درآوردن زنگزور توسط جمهوری آذربایجان، ممکن است ارتباطات کشورمان با کشورهای دیگر مانند گرجستان، تحتالشعاع قرار گیرد
فرم در حال بارگذاری ...
۷ صفر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام یا میلاد امام کاظم علیه السلام
۷ صفر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام یا میلاد امام کاظم علیه السلام ؟؟؟
۲۸ صفر تاریخ دقیق شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام بوده
و ۷ صفر میلاد امام موسی کاظم علیه السلام است.
چند سالی است که عده ای به تبعیت از مردم عراق، ۷صفر را در ایران روز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام اعلام کرده و مراسم عزا می گیرند و حال آنکه قول مشهور و معتبر، شهادت آن حضرت در ۲۸صفر است
بنابراین، برای پاسخ به این نکته که دیدگاه آنان ضعیف است چند نکته قابل بررسی است:
بسیاری از محدثان و مورخان قدیم و جدید شیعه، ۲۸ صفر را روز شهادت امام معرفی کرده اند.
برای اولین بار محمدبن مکی عاملی (معروف به شهیداول) از علمای قرن۸ نظریه ۷صفر را بدون سند و عبارت قیل آمده است که ضعف سندی دارد.
گزارش دیگری که مستند قائلان به ۷ صفر است، از کتابی با عنوان موجز تواریخ الائمه الاثنی عشر، منتسب به یکی از علمای زیدی مذهب (۴ امامی) به نام قاسم بن ابراهیم رسی از علمای قرن۳ است.
در بررسی های انجام شده، انتساب این روایت و این کتاب مختصر با عنوان موجز به قاسم درست نیست.
نیز لازم به ذکر است که قاسم رسی متوفی 246قمری است. جالب آنکه قاسم، شهادت امام عسکری علیه السلام را در سال 260 ذکر کرده است، اما وی در این تاریخ(260ق) زنده نبوده است تا شهادت امام را گزارش کند، پس چگونه تاریخ شهادت امام عسکری(ع) را نوشته است؟
همچنین بخش انتهایی کتاب یعنی زندگانی اهل بیت(ع) در نسخه قدیمی نیست و این بخش بعدها اضافه شده است.
گزارش قاسم نیز بر فرض پذیرش، بدون سند و مرسل است. یعنی گوینده آن مشخص نیست. لذا قابل اعتماد نیست.
هیچ یک از علمای بزرگ شیعه مانند شیخ صدوق، مفید، طوسی و دیگران گزارش 7 صفر را نقل نکرده اند و گویا چنین گزارشی نبوده یا اعتبار آن را نپذیرفته اند. بلکه همگی بر ۲۸ صفر اتفاق دارند.
در منابع متقدم و معاصرشیعه، اخبار شهادت امام حسن(ع) در ۲۸ صفر مورد توجه بوده است چنانکه ابن خزاز و شیخ عباس قمی ۲۸ صفر را صحيح و معتبر می دانند.
نکته دیگر آنکه منابعی چون کفعمی اگرچه گزارش۷صفر را از شهید اول نقل کرده اند، اما گزارش ۲۸صفر را پذیرفته اند.
در تعدادی از منابع تاریخی و حدیثی مانند:
طبرسی در اعلام الوری، فتال نیشابوری در روضه الواعضین، فاضل حموی در انیس المومنين و شیهد اول در الدروس الشرعیه و شیخ عباس قمی در وقایع الایام، ۷صفر را روز میلاد امام کاظم علیه السلام نقل کرده اند.
حال چگونه برخی روایت ۷صفر درباره شهادت را از شهیداول می پذیرند ولی روایت ولادت امام کاظم علیه السلام در ۷صفر را از او نمی پذیرند؟
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
بررسی و نقد گزارشهاي تاریخ شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام، فصلنامه تاریخ اسلام، شماره ۳و۴، يدالله مقدسی.
جمع بندی:
۷ صفر میلاد امام کاظم علیه السلام است.
✍️ محمدجواد یاوری سرتختی
فرم در حال بارگذاری ...
واکنش ثابتی به مواضع منفعلانه پزشکیان در گفتگو با کالرسون
واکنش ثابتی به مواضع منفعلانه پزشکیان در گفتگو با کالرسون؛
پاسخ های ضعیف تان به خبرنگار امریکایی خلاف وحدت ملی و شرم آور بود/ ظاهرا هنوز از مذاکرات غیرعاقلانه و غیرشرافتمندانه قبلی با امریکا عبرت نگرفته اید و دوست دارید بازهم فریب بخورید/ اگر دست فرمان دولت در سیاست خارجی تغییر نکند برخورد مجلس با دولت عوض خواهد شد
باسمه تعالی
جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
با سلام و احترام
متن کامل گفتگوی شما با تاکر کالرسون خبرنگار نزدیک به ترامپ را با دقت خواندم. به جز بعضی از جملات درستی که مطرح کردید، در جای جای این مصاحبه از انفعال شما در پاسخ دادن به این خبرنگار امریکایی بهت زده شدم و در برخی موارد نیز به خاطر جملات عجیبی که گفتید احساس شرم کردم و دائم از خود می پرسیدم که چرا رئیس جمهور کشورم پذیرفته به جای حمله به سیاستهای امریکا، از موضع یک متهم به سوالات یک خبرنگار وقیح امریکایی اینقدر منفعلانه پاسخهای بدهد؟
اولا؛ انتظار میرفت تا حضرتعالی نیز پا به پای مردم ایران که این روزها نسبت به امریکا دچار خشم فراوانی هستند، مواضع محکمتری درباره جنایتهای ایالات متحده اتخاذ کنید. در واقع، پس از شروع این جنگ و کمک رسانی امریکا به رژیم صهیونیستی، مردم ایران از سلایق سیاسی مختلف درباره لزوم برخورد با امریکا و رفتارهای مزورانه اش به وفاق رسیده اند اما شما برخلاف این اجماع ملی، بازهم از مذاکره با امریکا سخن گفته اید! خصوصا آنجایی که تاکید کردید:
“ما با مذاکره (با امریکا) مشکلی نداریم… امیدواریم پس از عبور از این بحران، باز بتوان به میز مذاکره بازگشت”
جناب دکتر پزشکیان!
ظاهرا هنوز از مذاکرات “غیر عاقلانه"، “غیر شرافمندانه” و “غیر هوشمندانه” اخیر با امریکا در عمان درس نگرفته و متوجه نشدیده اید که این مذاکرات تماما یک نقشه فریب برای غافلگیری و حمله به ایران بود. چنانچه بلافاصله بعد از شروع جنگ نیز وبگاه امریکایی آکسیوس افشا کرد که مقدمات این حمله از ۸ ماه قبل و در حین مذاکرات ایران و امریکا با هماهنگی نتانیاهو و ترامپ، در حال انجام بوده اما باورکردنی نیست که حضرتعالی همچنان اصرار دارید تا بازهم به میز مذاکره با امریکا بروید و برای بار چندم غافلگیر شوید و فریب بخورید!
آیا هنوز از تحولات یک یکسال گذشته درس نگرفته اید؟ و تصور میکنید امریکایی ها واقعا به دنبال امتیاز دادن به ایران در مذاکره و لغو تحریم ها هستند؟ حتی هنوز از برجام هم عبرت نگرفته اید که مهرماه امسال با فرارسیدن شاهکار آن (مکانیسم ماشه) کشور با یک مشکل دیگر مواجه خواهد شد؟
جناب رئیس جمهور! امریکایی که در همین چند روز قبل به خاک ایران حمله کرد و در میز مذاکره نیز به فریب ایران مشغول بود باید چه کار دیگری انجام دهد تا حضرتعالی درک کنید که این مسیر غلط است و حتی عموم مردمی که به شما رای داده اند نیز خواستار این ذلت و بازگشت به گفتگو با امریکای غدار نیستند؟ آیا متوجه هستید که این سخنان از سر ضعف شما ممکن است به جای حل مشکل، باعث تهاجم نظامی گسترده تر امریکا به ایران شود؟
ثانیا؛ در بخش دیگری از سخنان تان با تفکیک ساده انگارانه میان ترامپ و نتانیاهو گفته اید: “معتقدم رئیسجمهور آمریکا میتواند منطقه را به سمت صلح و امنیت هدایت کند”
جناب پزشکیان!
تمام هدف شهید سلیمانی قطع کردن دست امریکا از منطقه ما بود و رهبر انقلاب نیز در دی ۹۸ فرمودند وقتی پای امریکا از این منطقه قطع شود انتقام حاج قاسم را گرفته ایم. اما واقعا شما به عنوان رئیس جمهور ایران میفرمایید که ترامپ میتواند منطقه ما را به سمت صلح و امنیت هدایت کند؟ آیا جا ندارد از این مواضع شما دچار شرم بشویم؟
ثالثا؛ در پایان هم گفته اید که: شعار «مرگ بر آمریکا» به هیچ وجه به معنای مرگ بر مردم یا حتی مسئولان آمریکا نیست!
رئیس جمهور محترم!
اگر این شعار متوجه ترامپ و سایر مسئولان امریکا نیست پس متوجه کیست؟ پس ضمیر این شعار به فلان کارمند اداره مالیات نیویورک بر میگردد؟ اصلا متوجه مفهوم سخنان تان هستید؟ مسئولان امریکایی دستور ترور مردم و مسئولان و دانشمندان ما را صادر میکنند و شما با این مواضع منفعلانه و رمانتیک فکر میکنید میتوانید دل آنها را به دست آورید؟
خلاصه آنکه زیاده عرضی نیست، فقط امیدوارم متوجه این حقیقت بشوید که دست فرمان یک سال گذشته دولت شما در حوزه سیاست خارجی نیاز به تغییرات جدی دارد وگرنه اگر قرار باشد این مسیر شکست خورده را بازهم امتحان کنید که نتیجه اش تکرار اتفاقات تلخ گذشته باشد، آن زمان نوع تعامل مجلس با دولت دچار تغییرات بنیادین خواهد شد.
والسلام
امیرحسین ثابتی منفرد
نماینده مردم تهران، ری، پردیس، اسلامشهر و شمیرانات
فرم در حال بارگذاری ...
شکست اس.را.ئیل در جنگ ۱۲ روزه با ایران/ بزرگترین ابر قدرت جهان در برابر ایران تسلیم شد.
جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل آزمونی مهم و سخت برای مردم، سیاستمداران و نظامیان نیروهای مسلح ایران بود. در این آزمون، ایران عزیز در برخی شاخص ضعف داشت و در برخی شاخص ها قدرتمند ظاهر شد. عملکرد درخشان ایران در برخی زمینه های نظامی، سیاسی و اجتماعی سبب شد که در این جنگ تحمیلی سربلند بیرون بیاید.
یک رسانه عبری زبان اعلام کرد تلفات ارتش اسرائیل در جنگ ۱۲ روزهاش با ایران دو برابر میزان خسارتی است که طی ۲۱ ماه جنگ با حماس متحمل شده است
پایگاه خبری روتر در گزارشی به نقل از گزارش وزارت دارایی اسرائیل خبر داد، حجم تلفات وارد شده به اسرائیل بر اثر ضربات وارد شده از سوی ایران طی ۱۲ روز دو برابر زیانهای مادی است که اسرائیل طی جنگ خود با غزه که ۲۱ ماه است ادامه دارد، میباشد.
به نوشته این پایگاه اطلاع رسانی، این زیانها در حالی است که ارتش اسرائیل بیش از دو دهه است که خود را برای این تهاجم آماده میکرد تا اینکه بامداد جمعه ۱۳ ژوئن عملیات خود را آغاز کرد.
بزرگترین ناکامی اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه
از منظر راهبردی، ناکامی بزرگتر اسرائیل در این جنگ، ناتوانیاش در بیثباتسازی یا فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران بود. ترورها و حملات غافلگیرکننده نهتنها نتیجهای دربر نداشت، بلکه موجب انسجام عمومی در داخل ایران و افزایش حمایت مردمی از حکومت در برابر تجاوز خارجی شد. استفاده از عوامل نفوذی مسلح، پهپادهای جاسوسی و تهاجمی پیشرفته در شهرهایی چون تهران، نیز نتوانست نتیجه دلخواه را رقم بزند.
در جمعبندی، اسرائیل در حالی مجبور به توقف جنگ شد که نتوانست اهداف راهبردیاش—اعم از نابودی برنامه هستهای یا تغییر نظام در ایران—را محقق سازد. این واقعیت، مفهوم «بازدارندگی» را در ذهن تصمیمسازان اسرائیلی بیش از پیش زیر سؤال میبرد.
تحلیل این بخش از جنگ ایران و اسرائیل نشان میدهد که پذیرش آتشبس از سوی تلآویو تنها به دلیل فشارهای دیپلماتیک نبوده، بلکه تحولات میدانی غیرمنتظرهای نیز اسرائیل را وادار به عقبنشینی کرده است. در اینجا، به دو عامل اصلی اشاره میکنیم؛
۱. واکنش سریع و موثر ایران
ایران نهتنها توانست ضربه اول اسرائیل را مهار کند، بلکه با ابتکار عمل موشکی در ۲۴ ساعت نخست، تلآویو و دیگر شهرها را با موجهایی از موشکهای دقیق هدف قرار داد. این واکنش، اعتماد بهنفس ارتش را به نمایش گذاشت و نشان داد ایران برای جنگی فرسایشی و بلندمدت نیز آمادگی دارد؛ جنگی که ظرفیت اسرائیل برای تحمل آن محدود است.
۲. خسارات داخلی بیسابقه
طبق گزارشها، زیرساختهای نظامی، امنیتی و صنعتی اسرائیل بهطور چشمگیری آسیب دیدند و زندگی روزمره شهروندان به حالت اضطراری شبانهروزی درآمد. اختلال در اقتصاد، آموزش، و حتی پروازهای هوایی، این رژیم را در وضعیتی فلجکننده قرار داد. برآورد خسارات بین ۳ تا ۵.۳ میلیارد دلار در روزهای نخست جنگ، نشان از فشار اقتصادی سنگینی دارد که تداوم آن میتواند پشتیبانی افکار عمومی اسرائیل از جنگ را فرسایش دهد و بنیامین نتانیاهو را در تنگنای داخلی قرار دهد.
این دو عامل راهبردی باعث شدند اسرائیل—با وجود آغازگر بودن در جنگ—بدون دستیابی به اهداف اعلامشده، به آتشبس تن دهد.
زیرا تداوم پرداخت این هزینهها بهصورت فزاینده، ممکن است به مرور زمان به فرسایش حمایت مردمی در اسرائیل از ادامه جنگ منجر شود؛ موضوعی که میتواند دولت نتانیاهو را با چالشی جدی در داخل مواجه کند.
طبق گزارش روزنامه اقتصادی اسرائیلی کالکالیست، **برآورد اولیه خسارات ناشی از حملات موشکی حدود ۵.۳ میلیارد دلار بوده است. همچنین، وبگاه آمریکایی بلومبرگ با استناد به دادههای وزارت دارایی اسرائیل، میزان این خسارات را حدود ۳ میلیارد دلار اعلام کرده است
ایران و پر کردن خلأها
ایران جنگ را آغاز نکرده بود و قصد آن را هم نداشت، اما پس از نبرد «طوفان الاقصی» و در سایه تهدیدهای مکرر اسرائیل و حملات پیشین تلآویو—از جمله حمله هوایی در اکتبر ۲۰۲۴—خود را برای چنین درگیریای آماده کرده بود.
از همان آغاز حمله اسرائیل در ۱۳ ژوئن (ژوئن)، ایران ادامه مذاکرات و روند سیاسی با واشنگتن را مشروط به توقف حملات اسرائیل علیه خود کرد. در عین حال، ایران اعلام آمادگی کرد که در صورت تحمیل جنگ، با قدرت وارد آن خواهد شد؛ اتکای اصلیاش نیز بر توانمندی موشکی و برگهای برندهای بود که هنوز از آنها استفاده نکرده بود—مانند بستن تنگه هرمز یا وارد کردن متحدان منطقهای خود به میدان، از جمله حزبالله لبنان که نزدیکترین گروه به مرزهای شمالی فلسطین است، همچنین الحشدالشعبی در عراق و انصارالله در یمن.
جنگ به پایان رسید، اما…
ایران، اسرائیل و ایالات متحده آمریکا—هر کدام برداشت و محاسبات خاص خود را از جنگ دارند. این درگیری نشان داد که اسرائیل توان تصمیمگیری سریع و قاطع در میدان جنگ را ندارد، آمریکا تمایلی به ورود به یک جنگ فرسایشی بلندمدت ندارد، و ایران نیز با توجه به آسیب پدافند هواییاش، تمایلی به تداوم درگیریها ندارد.
این به معنای آن است که هر طرف، در جریان این نبرد کوتاهمدت (کمتر از دو هفته)، هم نقاط قوت خود را شناخت و هم نقاط ضعفش را آشکارا دید. بنابراین، توقف جنگ نه از موضع ضعف، بلکه برای مرمت شکافها و تقویت توان دفاعی و تهاجمی صورت گرفت—آمادگی برای جنگی احتمالی دیگر، مستقیم یا نیابتی، که ممکن است در صورت شکست مذاکرات ایران و آمریکا و عدم تخریب جدی برنامه هستهای ایران، شعلهور شود.
با وجود پنهانکاری شدید اسرائیل درباره میزان خسارات، میتوان گفت ایران موفق شد در برابر حمله اسرائیل مقاومت کند و دقت و قدرت تخریب بالای موشکهایش را به رخ بکشد. همچنین روشن شد که تهران هنوز از برخی ابزارهای بازدارندهاش استفاده نکرده و آنها را برای تقابلهای احتمالی آینده محفوظ داشته، بهویژه در شرایطی که دشمنی با اسرائیل پس از این حمله، عمق و شدت بیشتری یافته است؛ چالشی جدی برای امنیت ملی، هویت تاریخی و آرمانهای منطقهای ایران
فرم در حال بارگذاری ...